۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

شهر فرنگ با صدای مرتضی احمدی



شهر فرنگ
شعر از : علی حاتمی
خواننده : مرتضی احمدی
ابتدای فیلم حسن کچل علی حاتمی

شهر، شهر فرنگه، خوب تماشا کن، سیاحت داره، از همه رنگه
 شهر، شهر فرنگه، تو دنیا هزار شهر قشنگه
 شهرها رو ببین با گنبد و منار
شهر ها رو ببین با برج زنگدار
شهرها رو ببین با مردم مو طلا
شهر ها رو ببین با مردم چشم سیا
که همه یه جور می خندن و همه آسون دل می بندن
 و توی همه شهرها هنوز گُل در میاد
 آسمون آبیه همه جا، اما آسمونِ اون وقتا آبی‌تر بود، رو بوما همیشه کفتر بود
حیاطها باغ بودن، آدمها سر دماغ بودن، بچه ها چاق بودن، جوونا قلچماق بودن
 دخترا با حیا بودن، مردما با صفا بودن
حوضِ پُر آبی بود،
مرد میرابی بود، شبا مهتابی بود، روزا آفتابی بود
حالی بود، فالی بود، نونی بود آبی بود
 چی بگم؟
نون گندم مال مردم اگه بود، نمی رفت از گلو پایین به خدا
 اگرم مشکلی بود، آجیل مشکل گشا حلّش می کرد
بچه ها بازی می کردن تو کوچه
 جُمجُمَک برگِ خزون،
حمومک مورچه داره،
 بازی مرد خدا
کو ؟ کجاست مرد خدا؟!
سلامی بود، علیکی بود، حالِ جواب سلامی بود
اگه سُرخاب سفیداب رو لُپِ دخترا نبود، لپ دخترا مثل گل انار گُلی مُلی بود
سفره ها گر همه هفت رنگ نبود، همه آشپزخونه ها دود می کرد
خروسا خروس بودن، حال آواز داشتن
روغنا روغن بود، گوشتی بود، دنبه ای بود
اِییییی شب جمعه ای بود.
برکت داشت پولا
 پول به جون بسته نبود
آدم از دست خودش خسته نبود
نونی بود، پنیری بود
پسته ای بود، قصه ای بود،قصه ای بود
قصه کک به تنور


هیچ نظری موجود نیست: